اینجا ایران، سال ۱۳۹۵ ، کمی آن طرف تر از قلب پایتخت یک اجرای استثنایی بر اساس رمانی فرانسوی که در سال ۱۹۶۴ منتشر شده است، در سالن حافظ در حال برگزاری است.
رمان مستأجر (به فرانسوی: Le Locataire chimérique) نوشته رولاند توپور، داستان یک پاریسی لهستانی تبار را بازگو می کند و به مسائل مربوط به هویت و از خود بیگانگی می پردازد و ما را دعوت به سوال از خود و تعریف خویشتن می کند. این روزها برای نخستین بار داستانی از رولاند توپور توسط گروهی از بازیگران ایرانی و با همکاری سفارت فرانسه در ایران به صحنه نمایش در آمده است.
چرا اکنون زمان مناسبی برای این سبک هنری در ایران و انتقال این پیام به جمع گسترده تری در جامعه ایران هست؟ ملاقاتی داشتیم با عوامل این نمایش و گفت و گویی کردیم در مورد جزییات و پیچیدگی های اجرای این نمایش. این مصاحبه را در ادامه با هم می خوانیم:
ستاره امینیان – نویسنده و کارگردان
خانم امینیان ممنون میشیم اگر که خودتون رو معرفی کنید
سلام من ستاره امینیان هستم، لیسانس کارگردانیم را در ایران گرفتم و بعد از آن برای ادامه تحصيلات به فرانسه رفتم و سپس با رمان مستاجر نوشته رولان توپر آشنا شدم . بعد با کمپانی Reformance آشنا شدم و قرار شد که با همکاری سفارت فرانسه به ایران بیاییم و این کار را شروع کنیم.
به این سبک رادیکال گفته می شود، چرا این سبک؟ به خصوص در ایران
خیلی سوال خوبی است، الان هنر رادیکال و به خصوص تئاتر رادیکال مخصوص این عصر هست. یعنی زمانه کنونی هنری جز رادیکال نمی خواهد. دیگر دوران گل، بلبل، قناری نيست زيبايي ها شكل ديگه اي به خودشون گرفتند. هنر هم قدمی فراتر گذاشته و به جایی دست یافته که دیگه تماشاگر قرار نیست بیاد و بگه به به، چقدر خوشگل هست، نه. برای اینکه هر لحظه در دنیا اتفاقات خشني در حال رخ دادن هست مي بينيد كه در بغداد، سوریه، کابل، فرانسه، آلمان، ترکیه و کوبانی و غيره .
قصد هنر رادیکال آزار تماشاگر نیست، بلکه نهیب به تماشاگر هست، كه الان هم توي سالن نشستي و جاي امني داري خب ولی قرار هست كمي رنج نمادین بکشی. این رنج می تواند در موسیقی، نقاشی، هنرهای تجسمی یا انیمیشن نمایان بشه و یا خصوصا در تئاتر كه تقريبا مجموعه اي از اين هنرهاست.
هنر رادیکال، سخت و صادقانه هست که یک پرده ای از حقيقت را برای ما برمی دارد .
این اثر یک تاثیر فکری بر روی تماشاگر دارد، تصور می کنید کسی بعد از دیدن این نمایش بگه که خوب، من از فردا با مستاجرم با عشق و محبت رفتار می کنم. آیا دوست دارید که چنین تصوری ایجاد بشه ؟
خوب ببینید ، این یک برداشت شخصی است . کار من این است که این نهیب و تلنگر را بزنم، حالا این آپارتمان می تواند نماد خیلی چیزها مثل: مذهب و یا خانواده باشد و همه سرکوب هایی که انسان معاصر را دارد خفه می کند. کسی می تواند از سالن بیاید بیرون و بگه خوب، من دیگه فلان کار را نمی کنم یا میکنم. یا یکی بیاید بگه خوب، ما چقدر بدبختیم، چقدر این بدبختی را تو صورت ما زد و اشک بیاد توی چشم هایش و با خودش بگوید که چقدر وحشتناک این سركوب هاي ما رو بهمون نشون داد و اين خفقان را كه بشر را به سر حد جنون ميرساند. گرفتار شدن در روزمرگي هاي انساني همراه با سركوب .
آیا می خواهید این ژانر را در ایران ادامه بدهید یا دوست دارید ژانرهای دیگر هم کار کنید ؟
حدود ۷ ،۸ سال پیش قبل از اینکه ایران برم ژانر دیگر هم کار کردم که یک تئاتر سایه (Shadow Theatre) بود که خیلی همه چیز زیبا با نقاشی های نگارگری و موسیقی لطیف ایرانی بود. من فکر می کنم که هر متنی با خودش یک ژانری را می آورد. متن مستاجر متني صادق و سخت هست و رادیکالی متعلق به این کار است. مثلا :من نمی توانم درگیری های ذهنی هملت را زیبا نشان بدهم و نمی توانم خفقان و انتظار را در در انتظارگودو بكت به شکل خیلی شادی نشان بدهم، بنابراین به نظر من هر متنی برای خودش یک ژانری دارد و من بسته به آن متن و نوشته که در واقع خدمت گذار آن متن هستم تصمیم میگیرم که چه کار کنم. ولی حالا در ایران نمی دانم که به کدام سمت خواهم رفت.
یک سخنرانی تد معروف هست، که میگه هر کاری می خواهی انجام بدی باید از خودت بپرسی، چرا؟ این چرا در کار تو چه چیست؟ چرا می خواهید این تلنگر را به مردم بزنید؟
برای اینکه فکر می کنم بیهوده نباشند، نمی خواهم کاری انجام بدهیم و بعد از یاد برود يا وقتي كه از سالن ميان بيرون تماشاگرها بگن خب دكورش خوشگل بود يا اينجاش خوشگل بود. غيره ميخوام روي ذهن تأثير بذاره. در غير اينصورت ، خب پس برای چه این کار را انجام دادیم كار تئاتر همين تأثير گذاره روي ذهن هست. قرار هست که چیزی در ذهن ما با ما بازی کند. در واقع در کار ما نور فقط نقش روشنایی دارد و لباس هم نقش پوشش. در نتیجه همه چیز نقش کاربردی دارد.
در آخر یک سوال اجرایی، در انجام این پروژه در ایران هنگام کارگردانی و هماهنگی برای اجرا با چه چالش هایی مواجه شدی؟
ما در واقع سعی کردیم اين ژانر از تئاتر و هنر رو كار كنيم قصدمون هم تلنگر به تماشاگر داره هنوز زود هست براي نتيجه گيري و راجع به بازخورد مردم و الان هم، دور خیز مي كنيم برای جشنواره های فرانسوی و اروپایی. دوست داشتیم که ما خوراک مردم را تعیین کنیم و من به “نقد آدورنويي” پایبند هستم که ما به عنوان هنرمند خوراک مردم را تعیین می کنیم. پس تصمیم گرفتیم خوراک مردم را تغییر بدهیم، شاید با کار من کم کم راه برای بقیه باز بشود اما خيلي سخت هست تغيير خوراك مردم ولي ميتونيم بگيم اين ژانر راه خودش را در ایران باز خواهش كرد. اجازه بدهیم که مردم متوجه بشوند که باید از گفتن این جمله که “خیلی قشنگ است” عبور کنیم و به هنر برسیم و قرار نیست به مردم فقط چیزهای فرمایشی و نمایشی نشان بدهیم، گذر کنیم از فرمايش ها و نمايش هاي دروغين بزك شده و به صداقت برسیم و خدمت كنيم به این واژه.
الان برنامه دیگری را در ذهن دارید؟ آیا قرار هست کار دیگری را کارگردانی کنید؟
نه اصلا، من شاید یک کاری را انجام می دهم تا چندین سال بعد کار دیگری را انجام ندهم، بنابراین ترجیح می دهم این کار ته نشین بشود و خیالم راحت بشود که جاهایی که علاقه داشتند به این کار، نمایش را ببینند. بنابراین ممکن هست تا ۶ سال دیگر کاری انجام ندهم.
هدف نهایی شما از این نمایش چیست؟ دوست دارید به کجا برسد، چه کسانی در موردش صحبت کنند ؟
راستش اینکه چه کسانی در موردش حرف بزنند برای من مهم نیست. چیزی که الان برای من مهم است این هست که بازیگرهای من که دارند از جانشان مایه می گذارند ، کارشان را کسانی که دوست دارند ببینند. من خودم کلا آدم توی سایه ای هستم. نه اینستاگرام دارم و نه صفحه فیسبوک فعال دارم و فاصله خودم را با تکنولوژی نگه داشتم. بیشتر دوست دارم کار بچه ها دیده بشود.
مرتضی اسماعیل کاشی- بازیگر
چرا این نقش را در این نمایش قبول کردید ؟
من قبلا در چندتا مصاحبه دیگر توضیح دادم ولی اینجا خیلی خلاصه میگم. متن هایی که به من پیشنهاد می شود، عموما متن و خوانش را ترجیح می دهم که همراه با گپی باشد که با کارگردان می زنم، چون این مقوله برای من خیلی مهم هست و اینکه موضوع اجرا چه چیزی هست. اما این متن در برخورد اولم من را کشید سمت خودش و فضای که در خودش در واقع داشت برای همین خیلی راحت تر تصمیم گرفتم و بعد با گفت و گو هایی که با ستاره امینیان داشتم و فضایی که قرار شد بهش برسیم، صحنه، دکوژ و جنس بازی. در نهایت همه اینها موجب شد که این انتخاب من باشد.
آیا هدف شخصی از انتخاب این نقش داشتید؟
خیلی سوال هوشمندانه ای هست، آره… در واقع اینجوری بگم که، این آدم دردی دارد که می تواند درد من هم می تواند باشد اما از جنس دیگری. درد شما هم می تواند باشد یا احتمالا آدمی که نمایش را می بیند و احتمالا این روزها کمتر آدمی هست که دردمند نباشد.
اگر به شما این نقش را نمی دادند ولی می توانستید نقش های دیگری انتخاب کنید ، کدام شخصیت را انتخاب می کردید و چرا؟
نقش آن پسر جوانی که یک صحنه میاد و می رود که برای خانم مستاجر قدیمی کادو میاورد را انتخاب می کردم. برای من جذابه چون حضورش خیلی کوتاه هست و همین می تواند چالش بزرگی باشد. چون من خودم آدم مریضی هستم مثل ترلکوفسکی نمایش، در نتیجه از این مرض ها دارم.
شما از نظر فیزیکی چگونه برای این نقش آماده شدید؟ چون ما مدام می دیدیم که خودتان را در نمایش به اطراف می کوبیدید.
خوب من چند سال هست که دارم کار تئاتر می کنم ، خصوصا در حوزه تئاتر فیزیکی و تمرینات جسمانی من همیشگی هست. برای همین نیاز نداشتم خودم را برای این نمایش آماده کنم.
افشین غفاریان – بازیگر
چطور وارد این کار شدید؟
من و ستاره در فرانسه با هم آشنا شدیم، چون من در فرانسه کار و زندگی می کنم. ستاره در مورد این پروژه با من صحبت کرد و کم کم پروژه پرورش پیدا کرد. زمانی که به مرحله اجرایی رسید من از فرانسه برای کار در این نمایش به تهران آمدم و الان ۲ ماه هست که اینجا هستم و پس از پایان این کار دوباره برمی گردم.
قبلا در ایران کار اجرایی کرده بودید؟
بله ، من تا سال ۸۸ اینجا کار می کردم. منتهی از سال ۸۸ تا ۹۵ خارج از کشور کار می کردم.
چه چیز این نقش شما را جذب کرد؟ و چرا تصمیم گرفتید در این پروژه کار کنید؟
دلایلی که شخصیت این کار دارد ، مثل: بازی کردن نقش یک همزاد، شبیه شدن بدن به فرم شخصیت محوری یک داستان، که چگونه می توانم با بدنم آن فرم را بدون اینکه با هم شباهت فیزیکی داشته باشیم در بیارم چون که مرتضی قدش بلند هست و من کوتاه، در نتیجه اینکه چگونه می توانم آن همزاد را دوباره در بدنم آن را زندگی کنم بسیار جالب بود. ولی دلایل شخصی دیگری به غیر دلایل روانشناسانه شخصیت هم داشتم ، مثل بازگشت به ایران و کار کردن در محیط حرفه ای هم بوده.
آیا الان کار کردن در اینجا با گذشته که مقایسه می کنید فرقی کرده است؟
طبیعتا خیلی چیز ها فرق کرده. یکی از مهمترین اتفاقات همین خصوصی شدن تئاتر هست، ۷ سال پیش که من اینجا کار می کردم تئاتر خصوصی وجود نداشت و اصلا حرف زدن در موردش یک جوری تابو و ممنوع بود. خب الان می بینیم که همه جا سالن کوچک تئاتر خصوصی باز شده و من این تجربه را نداشتم. و نوع روابط اجتماعی اینجا و بین آدم ها در ایران خیلی متفاوت هست از روابط حرفه ای در اروپا. این موارد برای من خیلی جذاب هست.
اگر می توانستید دوباره این تاتر را بازی کنید ، کدام نقش را انتخاب می کردید ؟ و چرا؟
تا حالا به همین چیزی فکر نکردم و از آنجایی که خیلی این نقش را دوست دارم، دوباره همین را انتخاب می کردم.
نمایش مستاجر از ۲۸ تیر تا ۱۸ مرداد ماه در سالن حافظ، تهران در جریان می باشد.
برای خرید بلیت می توانید به لینک روبرو مراجعه کنید: www.eventbox.ir/mostajer