نقدی بر نمایش تئاتر مستاجر
اخبار / / مرداد ۰۵, ۱۳۹۵
نمایش تئاتر مستاجر هم اکنون تا تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ در سالن حافظ تالار وحدت در حال اجرا می باشد. در مورد این نمایش، نقدی را با هم می خوانیم
مستاجر نوشته رولان توپور نويسنده و كاريكاتوريست فرانسوی است. روايتي از سرگشتگي و بي خانماني ما انسان هاست، اينكه در هيچ كجا امنيتي نيست و هر لحظه انسانهايي از راه مي رسند كه حتي راه رفتن پاهاي عريانت را بر خانه ي استيجاري ات به تو گوشزد مي كنند، خانه مي بايست مامن باشد و احساس آرامش و امنيت مي طلبد، اما وقتي از در و ديوارش مزاحمت و هراس سرازير باشد و مدام همسايگانت زندگي تو را تهديد مي كنند، زيست تو مختل مي شود و ماليخوليا به سراغت مي آيد تا گاهي مثل آقاي ترلكوفسكي مجبور شوي خودت را از پنجره ي خانه به بيرون پرتاب كنی.
ستاره امينيان كه كارگرداني و دراماتورژي مستاجر را به عهده داشته، اتمسفر كافكايي رمان را با روايتي سيال ذهن و تو در تو به درستي در اجرا به فرمي نمايشي تبديل مي كند … فردی به نام «ترلکوفسکی» وارد آپارتمانی میشود که مستأجر قبلی آن، زنی به نام «سیمون شول»، خود را از پنجره خانه به بیرون پرت کرده است، همه چيز در فضاي نمايش به اين سمت و سو گرايش دارد كه ترلوكوفسكي را به شول تبديل كند و او را وادار سازند همچون قرباني قبلي از پنجره سقوط كرده و قتلي تدريجي را به مثابه ي يك خودكشي تصوير كنند.
امينيان ذهن پريشان كاراكتر ترلكوفسكي را با فضاسازي و طراحي درست در ميزانسن ها و نور و صدا؛ بيروني مي كند و تماشگر را با موقعيت رعب انگيز بازيگر اصلي نمايش همراه مي سازد، ساير كاراكترها كه بيشتر در حد تيپ ظاهر مي شوند؛ بي شباهت با سوژه هاي رولان توپور در كاريكاتورهايش نيستند. قرينگي در طراحي صحنه نمايش كه اتاق ترلكوفسكي را در ارتفاعي تصوير مي كند كه با دو شيب در طرفين؛ دوگانگي كاراكتر اصلي نمايش را عيني مي كند و مسخ تدريجي او را به شخصيت سيمون شول نشان مي دهد،.
ميزانسن هاي يك شكل كه او و رقصنده اي همزمان و همسو با هم انجام مي دهند در طراحي حركات نمايش در راستاي همين قاعده عمل مي كند، چمدان ترلكوفسكي در خانه اش دزديده مي شود و او كه در جنون به سر مي برد لباس هاي زنانه اي كه از مستاجر قبلي باقي مانده است را مي پوشد، فردي سيگارهاي سيمون شول را به او مي دهد و كم كم همه قصد مي كنند تا اين مسخ كامل شده و ترلكوفسكي مثل قرباني قبلي از نردبان زندگي بالا برود و با سقوطي آزاد، در جهان مرگ به پرواز در آيد، اما پيش از آنكه بميرد با دستها و تن خوني اش به سمت همسايگانش كه او را محاصره كرده اند، فرياد مي زند: به من نزدیک نشید وگرنه همتونو به کثافت میکشم!
موسيقي انتخابي پاياني نمايش اثر ابراهيم معلوف؛ آهنگساز لبناني كه با ترومپتي ديوانه وار و فضاي انتهايي نمايش را همراهي مي كند، كاملا در راستاي جان كندنِ ترلكوفسكي در خون و التهابش عمل مي كند، مردي كه نمي خواهد پيش از آنكه بميرد باور كند به شخصي ديگر تبديل شده است. امينيان كه در نگارش اين متن نمايشي از قسمت هايي از يادداشت هاي زيرزميني داستايوفسكي نيز استفاده كرده است، بيش از آنكه به روايت رمان وفادار باشد، با تمهيدات بصري و شنيداري سعي در القاي پذيرش اين مسخ به تماشاگر دارد، روايت او قسمت هاي مختلف رمان را در هم مي تند و چون ذهن پريشان شخصيت اصلي نمايش، تماشاگر را از مكاني به مكان ديگر پرتاب مي كند.
براي مثال در رمان بخش هايي هست كه ترلكوفسكي براي ديدن مستاجر قبلي “سيمون شول” به بيمارستان مي رود و او با بدني سراسر بانداژ شده در حاليكه تنها چشم چپش از زير بانداژها ديده مي شود به او خيره مي ماند و سپس حفره ي سياه دهانش را باز مي كند و فرياد گوشخراشي مي كشد و چند روز بعد مي ميرد. در انتهاي رمان نيز ترلكوفسكي به همين شكل در بيمارستان است و همان فرياد را بر سر قرباني بعدي مي كشد. اين تكرار و تسلسل در نمايش مستاجر تنها با موتيف هاي بصري نشان داده مي شود كه تخت بيمارستاني كه گويا سيمون شول بر آن خوابيده است به جلو آورده مي شود و سپس به تاريكي هاي عمق صحنه باز مي گردد. تصوير انتهايي نمايش سقوط مجدد ترلكوفسكي است و تختي كه اين بار بدن بانداژ شده او را به جلو مي آورد.
در پايان مي بايست به نقطه قوت اصلی كار اشاره كنم كه بي شك بازي مرتضي اسماعيل كاشي است؛ او چنان تسلطي بر بدنش دارد كه اشيا در دستانش جان مي گيرند و دكورهاي دروغين نمايش؛ زير پاهايش حقيقي جلوه مي كنند و ما را از مكاني به مكان ديگر مي برند، او با ظرافت خيره كننده اي كه در هدايت اندامش دارد به درستي از پس اين مسخ برآمده و در تنانگي يك زن را به زيبايي نمايان مي سازد.
رضا ثروتی
برای اطلاعات بیشتر خرید بلیت نمایش تئاتر مستاجر اینجا را کلیک فرمایید